قاطعیت در رفتارهای اجتماعی

توضیحات

قاطعیت در رفتارهای اجتماعی

در فرايند رشد و توسعه اجتماعی و فرهنگی جوامع ، نيروی انساني کارآمد نقش عمده ای ايفاء می نمايد. وجود قاطعیت پايين در افراد باعث اختلال در عملکرد، تضعيف توانايی، و عدم شکوفايی استعدادها شده و نه تنها سلامت روان آنها را به خطر می اندازد، بلکه آنها را از يک زندگی سالم و توانا باز داشته و بجای ميل به رشد، تعالی و پويايی شخصيت به سمت بيماری سوق خواهد داد(ورلی[1]،1997).بدين دلايل و عوامل سببی ديگر پژوهشگران شروع به برنامه های آموزش روانی در زمينه پيشگيری از اين معضلات نمودند. روش های متعددی برای درمان اضطراب جهت بهبود عملکرد وجود دارد که يکی از آنها آموزش های مهارت های قاطعيت[2]  است( عباس نيا،1379).اولين بار سالتر[3] (1991) به درمان اضطراب با روش آموزش قاطعيت پرداخت. تأکيد سالتر در اين روش بر بيان احساسات،اظهار عقيده مخالف، پذيرش و تمجيد از طرف ديگران و استفاده از ضمير من و حاضر جوابی بوده است( ناتا[4] و سورسی[5]  ،2003). بدنبال آن پژوهشگران بطور گسترده ای آموزش قاطعیت را به عنوان يک تکنيک مژثر و کارآمد در برنامه های آموزش روانی[6] مورد توجه و استفاده قرار دادند.

قاطعیت( ابراز وجود) به معنای ارائه پاسخ های مختلف و تصميم گيری های انعطاف پذير در موقعيت های پيش بينی نشده با تزلزل وترديد اضطراب آميز در موقعيت های اجتماعی مغايرت دارد(هرمزی نژاد،1380). قاطعیت يعنی اينکه فرد بتواند بدون هرگونه اضطرابی روی پاهای خود بايستد و با توجه نمودن به حقوق ديگران حق خود را بگيرد( آلبرتی[7]  و امونز[8] ،1982).

همچنين ريس[9] و گراهام[10] ( به نقل از شهنی ييلاق و رضايی،1380) بر اين باورندکه قاطعیت به معنای توانايی ابراز خويشتن به صورت صريح، مستقيم و مناسب، ارج نهادن به احساس و فکر خود و شناخت نقاط قوت و ضعف خويشتن است.  لنج [11] و جاکوبوسکی[12] (1976) مهارت قاطعیت را شامل گرفتن حق خود و ابراز افکار و ، احساسات و اعتقادات خويش به نحوی مناسب، مستقيم و صادقانه دانستند، بگونه ای که حقوق ديگران را پايمال نکنيم. در جای ديگری،آلبرتی و امونز(1974) مهارت قاطعیت را به عنوان نوعی از رفتار فرد می دانند که در آن رفتار عقايد و ايده ها بطور واضح بيان می شوند. طبق تعاريف ديگری، مهارت قاطعیت شامل توانايی رد نمودن تقاضاهای غير معقول از جانب ديگران، بيان عواطف و هيجانات مثبت و منفی،پذيرش قدردانی و تأييد از جانب ديگران، بيان نمودن احساسات خود برای ديگران، لذت بردن از شادی با ديگران، و بيان خشم يا نارضايتی فردی می باشد( ليو[13]  ،1995؛ رين[14] و مارکل ،1979). در تعريف قاطعیت گاهی پژوهشگران به حيطه های مختلف رفتار قاطعانه اشاره می نمايند. به عنوان مثال،لازاروس[15] (1973) مهارت قاطعیت را به داشتن توانايی در نه گفتن، درخواست نمودن از ديگران ، نشان دادن عواطف مثبت و منفی، و نگهداری يا پايان دادن به تعامل کلی تقسيم می نمايد. تزنگ[16] (1999) مهارت قاطعیت را صحيح ترين و مؤثرترين الگوی رفتار می داند، اما پيشنهاد می نمايد که افراد بايد بدليل فقدان يادگيری و تقليد از فرصت ها در طول فرايند رشد فردی به حالتی دفاعی با ديگران رفتار نمايند.

در تعريف ديگر،آموزش قاطعيت يا آموزش قاطعیت يک روش چند محتوايی رفتاری است و اجزای درمانی آن عبارتند از: راهنمايی، ايفای نقش، الگوسازی، پس خوراند، تمرين و مرور رفتاری در تخيل و در واقعيت( آسچن[17] ،1997).با توجه به تعارف فوق الذکر  از قاطعیت و تأکيد بر ويژگی مشترک اين تعاريف می توان گفت که آموزش قاطعیت  روشی است که در آن رفتارهای مناسب اجتماعی برای ابراز وجود، بيان احساسات، نگرش ها، آرزوها، نقطه نظرات و علايق به افراد ياد داده می شود تا بتوانند به راحتی و بدون ترس و نگرانی ، عقايد، باورها، احساسات و عواطف خود را ابراز نمايند.

بطور خلاصه، برای رسيدن به حالت قاطعیت در بافتارهای اجتماعی سه حيطه ابراز عقيده متناسب اجتماعی خود، رد نمودن درخواست ها و عقايد نامتناسب اجتماعی ديگران،و درخواست مزايای و حقوق متناسب اجتماعی خود از ديگران با اهميت تلقی شده و در برنامه های آموزشی به اين سه حيطه پرداخته می شود.

افراد جرأت مند در روابط بين فردی برای خود حقوقی را بطور مسلم قائل هستندکه اين حقوق طبق نظر ديکسون[18] (1986) و سلاتر[19] (1990) در جدول شماره 2-1 آمده است.

جدول 2-1: حقوق قاطعیت اقتباس شده از ديکسون(1986) و سلاتر(1990)

حقوق قاطعیت
1 من حق دارم عقايد و احساسات خودم را بيان کنم.
2 من حق دارم نيازهای خودم را بيان کنم و قدم هايی را مستقل ازهرگونه نقشی که در زندگی دارم وضع کنم.
3 من حق دارم بطور محترمانه ای به عنوان يک انسان باهوش، توانا و برخوردار از حقوق مساوی انسانی با من برخورد شود.
4 من حق دارم به خاطر خودم بله يا نه بگويم.
5 من حق دارم اشتباه کنم و مسئول اشتباه های خود باشم.
6 من حق دارم تغيير عقيده دهم.
7 من حق دارم بگويم نمی فهمم و درخواست اطلاعات بيشتری نمايم.
8 من حق دارم هرآنجه را می خواهم درخواست نمايم.
9 من حق دارم مسئوليتم را برای مشکلات مردم کم نمايم.
10 من حق دارم با مردم برخورد و مدارا نمايم بدون اين که بخاطر تأييد شدن به آنها وابسته شوم.

 

قاطعیت قلب رفتار بين فردی وکليد روابط انسانی است( لين[20] و همکاران،2004). طبق نظر آلبرتی و امونز (1977) قاطعیت مهارت و ظرفيت برقراری ارتباط بين فردی است. برنامه آموزش قاطعیت بدين منظور طرح ريزی مي شود تا عقايد و رفتارهای قاطعانه افراد را بهبود بخشد که در نتيجه آن افراد می توانند ديد خود را نسبت به خود تغيير داده و به خود اعتمادی[21] برسند و روابط بين فردی را برقرار سازند (وستون[22] و ونت[23] ،1999؛ آلبرتی و امونز،2001، لاندازابل[24]،2001).

يک بررسی زمينه يابی نشان داد که بزرگترين مشکلات افراد هويت نقش و انتظارات از برقراری روابط است. در سال 1993، لی[25] حقارت را در افراد کشف نمود و يکی از نيازهای ضروری را آموزش به افراد در مورد اظهار خود و برقراری ارتباط دانست. قاطعیت بيان نمودن عقايد، احساسات و علايق بگونه ای راحت وآسوده و بدون اضطراب و تنش است، درعين اين که همزمان حقوق اساسی ديگران محترم شمرده می شود( ويلسون[26] و گاليوس[27] [28]،1993). اکتساب رفتار جرأتمندانه، علامت تغيير مثبت رفتار در توانايی فرد در باخود بودن و تعامل با افراد است. رفتار قاطعیت پيوند نزديکی با عزت نفس و خود اطمينانی دارد. بدين دليل افرادی که احساس لياقت و قاطعیت دارند ، در تعاملات خود با ديگران صادقانه و طبيعی بر خورد می نمايند( آلبرتی و امونز،1994). با اين وجود، گاهی اوقات افراد قاطع با خشم، ترس، محبت و لذت واکنش نشان می دهند. مروری بر ادبيات پژوهشی در اين حيطه نشان می دهد که خصوصيات زير حاکی از رفتار قاطعانه است( ريچموند[29] و مک کروسکی[30] ، 1992؛ فورد[31] ،1992) :

  • دفاع نمودن از حقوق فردی خود
  • دانستن چگونگی « نه» گفتن
  • دانستن چگونگی « بيان نمودن»
  • دانستن چگونگی« انجام دادن»
  • دانستن چگونگی« ختم دادن» به مکالمات و مباحثات
  • دانستن چگونگی « حل» مشکلات خاص اجتماعی
  • دانستن چگونگی« پافشاری» در مقابل فشار افراد دیگر
  • دانستن چگونگی تجربه نودن احساس قوی از هويت يا آزادی برای عمل يا نتخاب
  • دانستن چگونگی استفاده از مقايسه های مثبت
  • دانستن چگونگی بدست آوردن پذيرش و حمايت ديگران
  • دانستن چگونگی اجتناب نمودن از طرد اجتماعی.

آموزش قاطعیت بطور اغفال کننده ای ساده به نظر می رسد. به آسانی می توان گفت آموزش قاطعیت شکلی از رفتاردرمانی است که شديداً پيام قدرتمندی دارد که نيازمند اين است با درستی با آن برخورد شود. در ميان متخصصان سلامت آگاهی فزاينده ای در مورد ارزش استفاده از فنون مشاوره و رواندرمانی هم در بافت های حرفه ای و هم بافت های فردی وجود دارد. قاطعیت بطور مستقيم به حوزه رشد و نمو فردی مرتبط است ( هلند[32] و وارد[33] ،2002).

بيشتر قسمت های يک برنامه آموزش قاطعیت تجربی است و بنابراين به شدت توصيه می شود که افراد برای خودشان در اولين فرصت اقدام به تجربه آن نمايند. مزايای حضور در دوره های آموزش قاطعیت عبارتند از برقرار نمودن ارتباط بهتر،کاهش استرس از طريق توانايی پيدا نمودن در وضع نمودن محدوديت های مشخص و ابراز صادقانه احساسات. اين موارد، مهارت های ارزشمندی برای يادگيری در دوره آموزشی ابراز وجود هستند و افراد می توانند از نتايج اين يادگيری ها بهره ببرند.

آموزش قاطعیت  نشان می دهدکه همه ما قادر به تغيير هستيم. تغيير الگوهای رفتاری که ما سال ها با آن زندگی نموده ايم از طرفی مهيج و تحريک کننده است؛ اما از طرف ديگر اين تغيير رفتار تا جايی که قابل درک است، با ترس و دلهره همراه است. قاطعیت با انتخاب همراه است و بنابراين مهم است که افراد انتخاب نمايند آيا می خواهند اين تغييرات را انجام دهند يا نه. افراد به اين نياز دارند که بدرستی جزئيات را بفهمند و به آنان اطمينان داده شود که هر تغييری که در رفتارهای قاطعیت نشان می دهند، تدريجی است و مورد حمايت واقع می شود. روابط انسانی پيچيده تر از آن است که آنرا با حداقل عبارت ها بيان نمائيم، و وقتی که فرد مقابل شروع به ابرازوجود می نمايد، ديگری با احتمال زيادی احساس مورد تهديد واقع شدن می نمايد و ممکن است به تغيير مقاوم شود.اين مورد از مهم ترين نکاتی است که با افراد عادی و بيمارانی که دوره های آموزشی قاطعیت را سپری می نمايند در ميان گذاشته می شود، بطوری که آنها از  اثرات احتمالی که آموزش قاطعیت می تواند بر زندگی آنها بگذارد، آگاه شوند. پيشنهاد می شود که افراد هميشه با کسانی که اطراف آنها حضور دارند در مورد تغييراتی که آنها می کوشند در مورد خود بسازند، صحبت نمايند؛ بطوری که آنها بتوانند از هرگونه رنجش و سوء تفاهم اجتناب ورزند ( هلند و وارد،2002).

انسان ها اغلب اغوا می شوندکه تلاش نمايند رفتار افراد ديگر را تغيير دهند، تا اينکه به تغيير رفتار خود اقدام نمايند. به عنوان مثال، زياد شنيده ايم که گفته شود :« او می تواند فرد بهتری شود اگر دوره آموزش قاطعیت را که من پيشنهاد داده ام بگذراند»، .سعی کردن در تغيير رفتار ديگران در نهايت يک عمل پرخاشگرانه است، و تلاشی است برای تحميل نمودن اراده خود بر ديگری بدون توجه به آرزوها و اميدهای آن افراد. عمل پرخاشگرانه در واقع نقطه مقابل رفتار قاطعانه است. واقعيت اين است که ما تنها می توانيم خودمان را تغيردهيم .

[1]- Worly

[2]- Assertive therapy

[3]- Salter

[4]- Nota

[5]- Soresi

[6]- psychoeducation

[7]- Alberti

[8]- Emmons

[9]- Rice

[10]- Graham

[11]- Lange

[12]- Jakubowski

[13]- Lu

[14]- Rinn

 

 

[17]- Aschen

[18]- Dickson

[19]- Slater

[20]- Lin

[21]- self-trust

[22]- Weston

[23]- Went

[24]- Landazabal

[25]- Lee

[26]- Wilson

[27]- Gallios

 

[29]- Richmond

[30]- McCroskey

[31]- Ford

[32]- Holland

[33]- Ward

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *